فلج چندگانه یا اِسکلروزِ چندگانه (به انگلیسی: Encephalomyelitis disseminata یا Multiple sclerosis) که با نام اختصاری اِماِس یا MS نیز شناخته میشود، یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و نخاع آسیب میبینند. این آسیب دیدگی در توانایی بخشهایی از سیستم عصبی که مسئول ارتباط هستند اختلال ایجاد میکند و باعث به وجود آمدن علائم و نشانههای زیادی، از جمله مشکلات فیزیکی، روانی و در برخی موارد مشکلات روانپزشکی شود. برخی شواهد دال بر پیوست این بیماری با درجه زیبایی دارد . اماس به چند شکل ظاهر میشود و علائم جدید آن یا به صورت حملات مرحلهای (به شکل برگشتی) یا در طول زمان (به شکل متناوب) اتفاق میافتد ممکن است در بین حملات نشانه بیماری به کلی از بین برود؛ با این وجود مشکلات عصبی دائمی مخصوصا با پیشرفت بیماری در مراحل بعدی به طور مداوم اتفاق میافتد. اگرچه علت بیماری مشخص نیست اما مکانیزم اصلی آن تخریب توسط سیستم ایمنی بدن و یا اختلال در سلولهای تولید کننده میلین میباشد. دلایل ارائه شده در مورد این مکانیزمها شامل عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی مانند عفونت میباشد. معمولاً اماس بر اساس نشانهها و علائم و نتایج آزمایشهای پزشکی تشخیص داده میشود. درمان مشخصی برای اماس وجود ندارد. درمانهای موجود به منظور بهبود عملکرد بدن پس از هر حمله و جلوگیری از حملات جدید صورت میگیرد. اگرچه داروهایی که برای درمان اماس تجویز میشود اندکی موثرند اما دارای اثرات جانبی هستند و تحمل آن دشوار است. با وجود اینکه شواهدی در مورد اثربخشی درمانهای جایگزین اماس وجود ندارد، بسیاری از مردم به دنبال آن درمانها هستند. پیش بینی نتیجه دراز مدت درمان بسیار دشوار است، اما نتیجه قابل قبول بیشتر در زنان، افرادی که در سنین پایین تر به این بیماری مبتلا شدهاند، افرادی که در آنها دورههای عود مشاهده میشود و افرادی که آنها در مراحل اولیه حملههای کمی را تجربه کردهاند مشاهده میشود.امید به زندگی افراد دارای اماس ۵ تا ۱۰ سال کمتر از دیگران است. از سال ۲۰۰۸، بین ۲ تا ۲٫۵ میلیون نفر در سراسر جهان به این بیماری مبتلا شدهاند، این در حالی است که نرخ ابتلا در بخشهای مختلف جهان و در بین جوامع مختلف تفاوت آشکاری دارد. این بیماری به طور معمول در سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی و در زنان دو برابر مردان اتفاق میافتد. نام "اسکلروز چندگانه" به زخمها (سختینه-- به عبارت دیگری پلاک یا زخم) که در ماده سفید مغز یا ستون فقرات قرار دارد گفته میشود.اماس در سال ۱۸۶۸ توسط ژان مارتین شارکو توصیف شد. محققان در حال توسعه درمانها و روشهای تشخیص جدید هستند.
علائم
فرد دارای اماس همه علائم یا نشانههای عصب شناختی را دارد؛ رایج ترین این نشانهها مشکلات سامانه عصبی خودگردان، دیداری، حرکتی و حسی میباشند.علائم خاص از طریق محلهای زخم در سیستم عصبی مشخص میشوند و شامل کم بساوایی یا خواب رفتگی مانند مور مور شدن، گز گز کردن، ضعف عضلات، واکنشهای غیر ارادی، گرفتگی عضلات یا ناتوانی در حرکت، ناتوانی در هماهنگی و تعادل ناهماهنگی عضلات، مشکل در صحبت کردن یا مشکل در غذا خوردن، مشکلات دیداری (جنبش کره چشم، کاهش دید یا دوبینی)، احساس خستگی، درد شدید یا درد مزمن و مشکل در ادرار و مدفوع میباشد.دشواری در فکر کردن و مشکلات عاطفی مانند افسردگی یا خلق ناپایدار نیز در بین مبتلایان به اماس رایج است. پدیده یوتافس، شدت یافتن نشانههای بیماری بر اثر تماس با دمای بالا و نشانه لرمیت، احساس سوزش در پشت هنگام خم کردن گردن از ویژگیهای بیماری اماس میباشند. معیار اصلی ناتوانی و شدت مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده (EDSS) میباشد که همراه با معیارهای دیگر مانند اسکلروز چندگانه تابعی کامپوزیت در تحقیقات مورد استفاده قرار میگیرد. این شرایط در ۸۵٪ موارد به شکل سندروم در طول چند روز آغاز میشود که از این تعداد ۴۵٪ دارای مشکلات حرکتی، ۲۰٪ دچار تاری دید و ۱۰٪ دارای سندروم مرتبط با نقض در عملکرد ساقه مغز میباشند، این در حالی است که ۲۵٪ باقیمانده دچار بیشتر از یک مورد از مشکلات ذکر شده میباشند. دوره این نشانهها در ابتدا در دو الگو اتفاق میافتد؛ یا به صورت دورههای وخیم تر شدن ناگهانی بیماری که چند روز تا چند ماه به طول میانجامد (عود، وخیم تر شدن، دوره بیماری، حملات یا تشدید ناگهانی نامیده میشوند) که به دنبال آن بهبودی بیمار صورت میگیرد (۸۵٪ موارد) و یا وخیم تر شدن تدریجی در طول زمان بدون دورههای بهبودی (۱۰-۱۵٪ موارد). ممکن است در مواردی ترکیبی از این دو اتفاق بیفتد یا ممکن است افرادی دچار دورههای عود و بهبودی شوند که بعدها ادامه دار باشد.این دورههای عود بیماری معمولاً غیرقابل پیش بینی هستند و بدون هیچ نشانهای اتفاق میافتند. وخیم تر شدن شرایط بیمار به ندرت و در بیشتر موارد دوبار در سال اتفاق میافتد.با این وجود در بعضی موارد این وخیم تر شدن بیماری به دنبال نشانههای معمول میآید و بیشتر در بهار و تابستان اتفاق میافتد. به طور مشابه، عفونتهای ویروسی مانند سرماخوردگی معمولی، آنفلوآنزا یا التهاب معده و رودهها احتمال آن را افزایش میدهند. استرس نیز ممکن است باعث بروز حمله شود. باردار بودن احتمال عود بیماری را کاهش میدهد، اگرچه در طول چند ماه اول پس از وضع حمل این احتمال بیشتر میشود. به طور کل، به نظر نمیرسد باردار بودن بر ناتوانی دراز مدت تاثیر داشته باشد.موارد بسیاری از جمله واکسن زدن، شیر دهی، ضربه شدید بدنی و پدیده یوتافس بر نرخ عود بیماری تاثیر نمیگذارند.
عوامل
علت اماس نامشخص است، با این وجود باور میشود این بیماری بر اثر ترکیبی از عوامل محیطی مانند عوامل آلوده کننده و ژنتیک اتفاق میافتد برخی شواهد دال بر پیوست این بیماری با درجه زیبایی دارد . تئوریها در تلاشند تا دادهها را با توضیحاتی واقع بینانه ترکیب کنند اما این مورد تاکنون به عنوان موردی قطعی ثابت نشده است. اگرچه تعدادی فاکتورهای ریسک محیطی وجود دارد و اینکه بعضی از آنها قابل تعدیل هستند، تحقیقات بیشتری برای تعیین اینکه حذف آنها میتواند از بیماری اماس پیشگیری کند مورد نیاز است
گستره شیوع
ام اس در افرادی که در مناطق دور از استوا زندگی میکنند شایع است، اگرچه موارد استثانایی نیز وجود دارد. این موارد گروههای قومی که احتمال بروز بیماری در آنها کم است و در مناطقی دور از استوا مانند سامی، سرخپوستان آمریکایی، هاتریت کانادا، مائوری نیوزیلند و اینویت کانادا زندگی میکنند و نیز گروههایی که احتمال بروز بیماری در آنها بالاست و نزدیک استوا زندگی میکنند مانند مردم ساردن، فلسطینیها و پارسیان هند را در بر میگیرد. علت این الگوی شیوع جغرافیایی مشخص نیست. اگرچه گرادیان شمال جنوب موارد اماس در حال کاهش است اما مقدار سال ۲۰۱۰ هنوز مورد استفاده قرار میگیرد. ام اس در مناطقی که افراد شمال اروپا در آن زندگی میکنند بسیار شایع است و تنوع جغرافیایی میتواند به سادگی بیانگر گستره جهانی این جوامع خطر پذیر باشد. کاهش تماس با نور خورشید باعث کاهش تولید ویتامین دی میشود و میتواند توجیهی برای این موضوع باشد. رابطه بین ماه تولد و اماس بیانگر این ایده است، افرادی که در نیمکره شمالی و در نوامبر به دنیا آمدهاند در مقایسه با افرادی که می به دنیا آمدهاند دیرتر دچار این بیماری میشوند. عوامل محیطی در دوران کودکی میتواند بر ابتلای افراد به این بیماری نقش داشته باشد، چندین مطالعه نشان داد افرادی که قبل از ۱۵ سالگی به قسمتهای مختلف دنیا سفر کردهاند نرخ ابتلا شدنشان به این بیماری همان نرخ ابتلای منطقه جدید است. اگر مهاجرت بعد از سن ۱۵ سالگی اتفاق افتد، نرخ ابتلا شدن فرد همان نرخ کشور تولدش میباشد. با این وجود شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اثر مسافرت میتواند شامل افراد بالای ۱۵ سال نیز بشود.
ژنتیک
ام اس به عنوان یک بیماری ارثی به شمار نمیرود، با این وجود تعدادی تنوع ژنتیکی بیانگر افزایش ابتلا به اماس میباشد.احتمال ابتلا به اماس در میان بستگان فرد به ویژه بستگان درجه یک بیشتر است. دوقلوهای همسان در ۳۰٪ موارد هردو به این بیماری مبتلا میشوند، این در حالی است که دوقلوها در ۵٪ موارد و خواهر و برادرها در ۲٫۵٪ موارد با هم به این بیماری مبتلا میشوند و این میزان برای افراد نیمه مشترک کمتر است. اگر پدر و مادر فردی به این بیماری مبتلا باشند، احتمال ابتلای فرزند آنها ۱۰ برابر خواهد بود. اماس در بعضی گروههای نژادی رایج تر است. ژنهای خاصی که با اماس در ارتباط هستند شامل تفاوت در سیستم آنتیژن گلبول سفید انسانی (HLA)- گروهی از ژنها در کروموزوم ۶ که به عنوان مجموعه سازگاری بافتی اصلی (MHC) عمل میکنند- میشود. این تغییرات در ناحیه HLA تقریباً به مدت سی سال کشف شده است، علاوه بر این، این ناحیه در گسترش بیماریهای خود ایمنی مانند دیابت نوع ۱ و لوپوس منتشر درگیر است. همسان ترین یافته ارتباط بین اماس و اللهای MHC را به عنوان HLA-DR15|DR۱۵ و HLA-DQ۶ توصیف میکند.محلهای ژن دیگر اثر محافظتی مانند HLA-C۵۵۴ و HLA-DRB۱*۱۱ را نشان میدهد. به طور کل تخمین زده میشود که تغییرات HLA دلیل ۲۰ تا ۶۰٪ از استعداد ژنتیکی میباشد.روشهای نوین ژنتیک (مطالعه ارتباطی تمام ژنومی) باعث کشف دوازده ژن دیگر بیرون ازجایگاه]] کروموزومی]] HLA شده است که احتمال ابتلا به اماس را افزایش میدهد
عوامل عفونتزا
بسیاری از میکروبهاشامل باکتری و ویروس و حتی انگل به عنوان عوامل محرک اماس (MS) مطرح شدهاند، که بعضی تایید شده و بعضی دارای احتمال قوی میباشندوزمانی به عنوان ریسک فاکتور محسوب میشوند که حتما فاکتورهای ژنتیکی عنوان شده در فرد موجود باشد انگاه محصولات ژنهای ذکر شده و اعمال پاتوژن در بدن و همکاری این دو با هم باعث تحریک سیستم ایمنی و حملات خود ایمنی خواهد شد.مکانیسمهای خود ایمنی بیستاندر اکتیویشن و میمیکری مولکولار از این دسته هستند.. اینگونه میتوان توضیح داد که نوعی عفونت، که توسط یک میکروب شایع و نه یک میکروب نادر تولید میشود، به این بیماری مرتبط است. مکانیسمهای بیماری زایی پیشنهادی عبارتست از فرضیه بهداشت و فرضیه شیوع. طبق فرضیه بهداشت، قرار گرفتن در معرض برخی از عوامل عفونتزا در اوایل زندگی یک حالت حفاظتی دارد، و این بیماری واکنشی نسبت به مواجه دیرهنگام با چنین عوامل یعنی بعد از سن بلوغ محسوب میشود. طبق فرضیه شیوع، علت این بیماری یک عامل عفونتزا است که بیشتر در مناطقی شایع است که در آنجا اماس شیوع دارد و در بیشتر افراد بدون هیچ علائمی موجب عفونت در حال پیشرفت میشود. فقط در تعداد کمی از موارد و پس از سالهای زیاد این عامل موجب ابتلا به دمیلیناسیون میشود.از فرضیه بهداشت بیشتر از فرضیه شیوع حمایت و پشتیبانی شده است.
شواهد ویروسی که عامل بیماری است عبارتست از: وجود گروههای اولیگوکلونال در مغز و مایع مغزی نخاعی بسیاری از افراد مبتلا بهام اس، ارتباط چندین ویروس با دمیلیناسیون انسانی آنسفالومیلیت، و وقوع دمیلیناسیون در حیوانات ناشی از برخی عفونتهای ویروسی..}} ویروس هرپس انسانی گروه منتخبی از ویروسها است. افرادی که هرگز مبتلا به عفونت ناشی از ویروس اپشتین-باریعنی ویروس هرپس4 انسانی نشدهاند، کمتر در معرض خطر ابتلا به اماس هستند در حالی که افرادی که در دوران جوانی به این عفونت دچار شدهاند نسبت به افرادی که در سنین پایینتر مبتلا شدهاند، در معرض خطر بیشتری قرار دارندتاثیر این ویروس در سال 2014 توسط دانشمندان چینی به اثبات رسید .از دیگر ویروسهای این خانواده که به عنوان عامل ام اس از انها یاد میشود میتوان هرپس 5و6و7 انسانی را نام برد.ویروس عامل هپاتیت جی که یک هپاسی ویروس از خانواده فلاوی ویریده است و ویروس عامل سرخجه که یک روبی ویروس از خانواده توگا ویریده است وبعضی ویروسهای خانواده رترو ویریده هم مطرح هستند.از جمله عوامل باکتریایی میتوان به مایکو پلاسما پنومونیه و استافیلوکوکوس اورئوس و استرپتوکوکوس پنومونیه وکلستریدیوم پر فرینجنز وکلامیدیا پنومونیه و از عوامل انگلی به اکانتامیبا میتوان اشاره کرد. سایر افراد بر این باورند که هیچ تناقضی وجود ندارد زیرا عامل محرک این بیماری همان برخورد تقریباً دیرهنگام با پاتوژن مسبب در زندگی است. سایر بیماریهایی که ممکن است مرتبط باشند عبارتست از سرخک، اوریون، و سرخجه.
پاتوفیزیولوژی
سه ویژگی اصلی اماس عبارتست از تشکیل ضایعات در سیستم اعصاب مرکزی (که پلاکها نیز نامیده میشود)، تورم، و تخریب غلاف میلین نورونها. این ویژگیها به طرز پیچیده و به گونهای که هنوز به طور کامل شناخته نشده است در تعامل هستند تا تجزیه بافت عصبی و به نوبه خود نشانهها و علائم بیماری را ایجاد کنند. به علاوه افراد معتقدند که اماس یک اختلال ایمنی با واسطه است که در اثر تعامل ژنتیک فرد و عوامل محیطی که هنوز ناشناخته هستند، پیشرفت میکند. طبق نظرات، حداقل بخشی از آسیبها در نتیجهٔ حمله سیستم ایمنی خودِ فرد به سیستم عصبی ایجاد میشوند
ضایعات
نام «اسکلروز چندگانه» به زخمهایی (اسکلرا – با نام پلاک یا ضایعات بهتر شناخته میشوند) اشاره میکند که سیستم عصبی را شکل میدهند. این ضایعات در بیشتر موارد بر ماده سفید موجود در عصب بینایی، ساقه مغز، عقدههای قاعدهای و ستون فقرات، یا ماده سفید موجود در حوالی نزدیک به بطن جانبی تاثیر میگذارند.وظیفه سلولهای ماده سفید حمل سیگنالها بین مناطق ماده خاکستری، جاییکه پردازش انجام میشود، و سایر قسمتهای بدن است. سیستم عصبی محیطی به ندرت درگیر میشود۲]
به بیانی روشنتر، اماس به از دست دادن الیگودندروسیتها، سلولهایی که مسئولیت ایجاد و حفظ لایه چربی را بر عهده دارند – موسوم به غلاف میلین – که در انتقال سیگنالهای الکتریکی (پتانسیل عمل) به نورونها کمک میکنند، گفته میشود.این امر به نازک شدن یا از دست دادن کامل میلین، و همزمان با پیشرفت بیماری، تجزیه آکسونهای نورون میانجامد. پس از از بین رفتن میلین، نورون دیگر نمیتواند به طور موثر سیگنالهای الکتریکی را هدایت کند. روند ترمیم، به نام بازسازی میلین، در مراحل اولیه بیماری اتفاق میافتد، اما الیگودندروسیتها نمیتوانند غلاف میلین سلول را به طور کامل بازسازی کنند.حملات مکرر موجب میشوند تاثیر بازسازی میلین به طور متوالی کمتر شود و این روند همچنان ادامه دارد تا زمانی که یک پلاک زخم-مانند در اطراف آکسونهای آسیب دیده به وجود آید.[این زخمها منشأ علائم هستند و در طول یک حمله تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) اغلب بیش از ده پلاک جدید را نشان میدهد. این امر میتواند بیانگر آن باشد که مغز میتواند تعدادی از زخمهای روی خود را بدون ایجاد عواقب چشمگیر به طور خودکار بازسازی کند. روند دیگری که در ایجاد ضایعات دخیل است، یک افزایش تعداد استروسیتها غیرعادی ناشی از تخریب نورونهای مجاور است.تعدادی از الگوهای زخم توضیح داده شدهاند.